زندگی در ویرانه ترین آبادی

ایران آزاد.ایرانی بدون دروغ گفتن

زندگی در ویرانه ترین آبادی

ایران آزاد.ایرانی بدون دروغ گفتن

بی تفاوتی مزمن بر تکرار مکررات در در طول زندگی

شاید ما بارها در طول زندگیمون تا الان امیدوار بهبود اوضاع بودیم.هر بار که این آرزوی به اصطلاح بیهوده رو داشتیم مدت زمانی سپری شده و اینبار دوباره همین آرزو به ذهنمان رسیده.
هیچ فکر کردیم که آیا شرایط بد قبلی بهبود پیدا کرده که حالا منتظر برطرف شدن اوضاع بد فعلی هستیم یا نه؟.خود پاسخ دهید...

بله

دوم شهریور نود.اولین باری که وبلاگ نویس شدم بیستو یک سالم بود... 

حذفش کردیم با یه عالم خواننده.کارنامه کاری آماتور من بود.هنوزم وقتی یادم میاد حرصم میگیره. 

چند سال بعد این ویلاگو با همون اسم راه انداختم ولی اینبار نه من حالی برام مونده بود نه استقبالی.. 

حالا باز هم اومدم چون شاید احمقانه هنوز سرنوشتم رو اینجور جاها دنبال میکنم 

دلنوشته ها شعر تاریخ سیاست و هر چیزی که به ذهنم رسید 

عشقم به فلان چیز خشمم از اون داستان زیبایی یک کتاب دوره طلایی مشروطه تا کشف رابطه ختنه گاه با باطل شدن روزه روزه خوار! 

همه و همه 

به قول یارو اینجا همه چیز درهمه 

لوازم پیشگیری یادتون نره... 

تاریخ آغاز دوباره ی وبلاگ زندگی در ویرانه ترین آبادی

    1. من محمد امروز بیست و سوم مرداد سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت ساعت سه و پنجاه و یک دقیقه ی بامداد وبلاگ زندگی در ویرانه ترین آبادی رو آغاز میکنم